۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

صلح حضرت حسن

صلح حضرت حسن



قیس بن سعد فرمانده بزرگ



سعد ابن عباده رهبر قوم خزرج بود. فرزندش قیس بن سعد یکی از بزرگان صحابه بود . همسرش "قریبه بنت ابی قحافه " خواهر حضرت ابوبکر صدیق بود.



قیس از دوست داران مخلص حضرت علی بود از طرف حضرت علی استاندار مصر تعیین شده بود تا مدتی که آنجا بود بنحو احسن توانست مصر را برای حضرت علی حفظ و اداره کند . ...



قیس از فرماندهان بزرگ حضرت علی به شمار می آمد.



بعد از شهادت حضرت علی یاران وی اتفاق نمودند که حضرت حسن را به جانشینی وی انتخاب نمایند. اولین کسی که با حضرت حسن بیعت نمود قیس بود.



قيس وقتي خواست با حضرت حسن بيعت كند خطاب به ایشان گفت : وقيل إن أول من بايعه قيس بن سعد قال له ابسط يدك أبايعك على كتاب الله عز وجل وسنة نبيه وقتال المحلين فقال له الحسن رضى الله عنه على كتاب الله وسنة نبيه فان ذلك يأتي من وراء كل شرط فبايعه وسكت وبايعه الناس



" .... دستت را دراز کن تا با شما بیعت کنم بر این شرط ، مقید بودن به کتاب خدا و سنت پیغمبر و جنگ با معارضین . حضرت حسن گفت : (با شرط ) پایبند بودن به کتاب خدا و سنت پیامبر . همین شرط همه شرطهای دیگر را در بر می گیرد. "



منظور حضرت حسن این بود که جنگیدن را شرط ننمایند .



وقتی همه مردم با حضرت حسن بیعت نمودند انبوهی از لشکر تشکیل گردید و آماده جنگ با حکومت شام شدند.



حضرت حسن قیس را با دوازده هزار نیرو به جلو فرستاده بودند و خود همراه لشکر بعدا حرکت کردند.



لشکر بزرگ حضرت حسن به راهش ادامه داد تا در منطقه مداین فرود آمدند و آنجا اردو زدند. حضرت حسن در خیمه ای مستقر گردیدند .



در همین موقع کسی صدا زد که قیس کشته شد. با شنیدن این سخن که حکایت از پیروزی شامیان بر کوفیان داشت لشکر حضرت حسن سراسیمه به غارت خویش پرداختند همه به طرف خیمه حضرت حسن حمله ور شدند و همه وسایل ایشان را غارت نمودند تا جاییکه چادر روی دوش ایشان را برداشتند و فرش زیر پایش را نیز کشیده و بردند و حضرت حسن را با تیر زدند .



حضرت حسن از دیدن این صحنه بسیار ناراحت و عصبانی گشتند از آنجا کوچ نموده و به ساختمانی موسوم قصر ابیض رفتند و خطاب به اهل کوفه فرمودند : عليكم لعنة الله من أهل قرية فقد علمت انه لا خير فيكم قتلتم أبي بالامس واليوم تفعلون بي هذا. " لعنت خدا بر شما باد دانستم که هیچ خیری در شما نیست . دیروز پدرم را کشتید و امروز با من چنین کردید. " آنگاه شخصی به نام عمرو بن سلمة الارحبي را احضار نمود و او را به نزد معاویه فرستاد تا با ایشان در مورد صلح مذاکره کند.



پس از مذاکره دو طرف به توافق رسیده و با هم صلح نمودند و حضرت حسن حکومت را تحویل حضرت معاویه داد .



در روایتی آمده که پس از انعقاد قرار داد صلح ، حضرت حسن بلند شد و خطاب به اهل کوفه گفت : فقال يا أهل العراق إنه سخى بنفسى عنكم ثلاث قتلكم أبى وطعنكم إياى وانتهابكم متاعى



" ای اهل عراق من به سه علت از شما ناراحت هستم . (1) کشتن پدرم توسط شما (2) زخمی نمودن خودم (3) غارت اموالم . "



قیس وقتی خبر شد بشدت ناراحت گشت . چهل هزار نفر زیر پرچم قیس جمع شده و تصمیم به جنگ گرفتند.



بعد از مدتی مذاکره شد و قیس نیز ناچار به صلح گردید.



موقعی که حضرت حسن کوچ بودند روزی پیامبر خدا صل الله علیه و سلم ایشان را کنار خود روی منبر نشانیدند و فرمودند : این فرزند من آقایی است خداوند بوسیله ایشان میان دو گروه از مسلمانان صلح ایجاد می نماید.

هیچ نظری موجود نیست: