۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

دو ضرب المثل


دو ضرب المثل
ضرب المثلهایی که معمولا استفاده می کنیم بسیار زیاد هستند. اگر اساس و ریشه ضرب المثلها را بدانیم منظور آن ضرب المثل را بهتر می توانیم بفهمیم و جای استفاده آن را نیز بهتر می فهمیم . ما به دو ضرب المثل اشاره می نماییم.
1- دسته گل به آب دادن


وقتی کسی کار خرابی انجام می دهد می گویند : فلانی دسته گلی به آب داده . اصل و اساس این ضرب المثل از این قرار بوده است که :
سالهای دور مرد بدشانس و بد اقبالی بود هر جا وارد می شد و در هر مجلسی قدم می گذاشت آن جا و آن مجلس به عزا تبدیل می شد.
روزی عروسی پسر عموی وی بود اقوام و دوستان از وی خواهش کردند برای آنکه خدای ناکرده در مراسم ازدواج اتفاق بدی نیافتد او آن روز از روستا بیرون برود.
مرد بد اقبال قبول کرد و از روستا بیرون آمد به باغی بیرون از روستا رفت و به انتظار پایان مراسم ازدواج نشست. همینطور که در باغ قدم می زد چشمش به جوی آب افتاد وقتی به یادش آمد که این جوی آب از داخل همان خانه که مراسم در آن برگزار می گردد عبور می کند ، ناگهان فکر جالبی به ذهنش رسید . با خود گفت حال که من نمی توانم در مراسم شرکت داشته باشم به نوعی دیگر در شاد کردن مجلس دستی داشته باشم .
او از داخل باغ دسته گلی زیبا درست کرد و محکم بست و آن را در آب انداخت و با خود فکر کرد وقتی عروس و داماد این دسته گل را ببینند چقدر شاد می شوند. و به ابتکار وی آفرین می گویند.
طرفهای غروب وقتی مرد به روستا برگشت دید عروسی به عزا تبدیل شده . با تعجب پرسید : چه شده ؟ گفتند : معلوم نیست کدام از خدا بیخبر دسته گلی در آب انداخته بود که پسر بچه کوچکی برای گرفتن آن خود را به آب انداخته و خفه شده است .
از آن زمان به بعد این ضرب المثل درست شده که هر کسی کار بدی کند که دیگران در رنج بیافتند می گویند دسته گلی به آب داده.
2 – یک بام و دو هوا
این ضرب المثل را نیز ما زیاد استفاده می کنیم. اصل این ضرب المثل از آنجا درست شده که : می گویند: پسر و داماد یک زنی همراه با خانمهای خود شبی مهمان او شدند آن زن بعد از شام برای خوابیدن آنها پشت بام رختخواب پهن کرد برای پسر و عروس خود یک گوشه رختخواب انداخت و برای داماد و دخترش طرف دیگر .
مدتی از شب گذشت زن برای کاری پشت بام رفت دید دختر و دامادش از هم فاصله دارند آنها را بیدار کرد و گفت به هم بجسبید و بغل هم بخوابید که هوا سرد است و سرما می خورید.
پسر و عروسش این پند را شنیدند لذا به هم چسبیدند . وقتی زن کنار آنها رسید دید به هم چسبیده اند گفت : از هم فاصله بگیرید که هوا گرم است و خدای ناکرده مریض نشوید. در این وقت عروس زن گفت : قربان برم خدا را یک بام و دو هوا را .
و این ضرب المثل شد برای کسی که در یک جا دو جور رفتار داشته باشد.
یک بام و دو هوا در سیاست خارجی کشور ما
معمولا کشور ما این افتخار را دارد که تنها حکومت اسلامی است و دفاع از مسلمانان را وظیفه خود می داند. هر کجا مسلمانی مورد ظلم قرار گیرد کشور ما از آن مظلوم حمایت و دفاع می کند.
چیزی که تردید ایجاد کرده اینکه کشور ما از برخی از مسلمانان حمایت می کند و از برخی حمایت نمی کند.
بطور مثال : مسلمانان در چچن توسط روسهای ملعون به بدترین شکلی قتل عام شدند اما کشور اسلامی ما کوچکترین اعتراضی ننمود.
مسلمانان در طرابلس لبنان توسط صهیونیستهای لبنانی قتل عام شدند کشور ما اعتراضی ننمود.
مسلمانان غزه که توسط اسرائیلیها هدف حمله قرار گرفتند کشور اسلامی ما سنگ تمام گذاشت و مردانه از آنان حمایت کرد.
یک نفر از مسلمانان که در آلمان هدف ظلم قرار گرفته بود کشور ما بشدت اعتراض نمود و در نماز جمعه دیروز تهران جنازه نمادین آن خواهر مسلمان تشییع شد و مردم مسلمان ایران راهپیمایی نمودند .
اما بیش از صد و هفتاد نفر و شاید صدها نفر از مسلمانان مظلوم توسط حکومت قرون وسطایی چین قتل عام شدند کشور ما کوچکترین اعتراض ننمودند.
یک بام و دو هوا را ..
ادامه مطلب

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

مولود كعبه

مولود كعبه
در تواریخ است که همسر حزام بن خویلد (برادر حضرت خدیجه ) در حال طواف بود که ناگهان درد زایمان وی را گرفت او از سر اضطرار به داخل خانه کعبه رفت و پسرش حکیم بن حزام را آنجا به دنیا آورد . حکیم بن حزام (برادر زاده حضرت خدیجه ) از شخصیتهای بزرگ قریش بود در جریان محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب ایشان کمکهای زیادی به محاصره شدگان می نمود. حکیم بن حزام 120 سال عمر کرد 60 سال در کفر و 60 سال در اسلام.
خانه کعبه در آن روزگار چه شکلی بود؟
خانه کعبه در آن روزگار دیوار سنگ چین ساده بود که حدود دو متر ارتفاع داشت و فاقد سقف بود. در خانه کعبه پایین بود و احتمالا همیشه باز بود و کسان زیادی می توانستند داخل و خارج بشوند وسط خانه کعبه چاهی وجود داشت که مردم نذر و صدقه ( پول و طلا) داخل آن می ریختند. محتویات این چاه را کنز کعبه می گفتند یعنی گنج خانه کعبه . داخل خانه کعبه پر بود از بتهای مختلف که حدود سیصد و شصت بت می شدند.
علت تصمیم قریش به بنای خانه کعبه
می گویند : کسانی به گنج خانه کعبه دستبرد زدند قریش از این جرات بسیار عصبانی شدند و تلاش نموده سارق را پیدا نموده و دستش را قطع کردند و گنج خانه کعبه را دوباره به چاه برگردانیدند. همین امر سبب شد که قریش تصمیم بگیرند خانه کعبه را بعد از سالها مجددا تعمیر نمایند.
در این زمان رسول خدا هنوز به پیامبری برگزیده نشده بودند و سی و پنج سال سن داشتند (حضرت علی پنج ساله بود) که قریش آماده شدند خانه کعبه را تعمیر کنند.
مشکلات فرا روی قریش
اولین مشکل این بود که : می بایست دیوار قدیمی منهدم شود تا دیوار جدید بجایش بنا شود . با توجه به واقعه اصحاب فیل ( که ابرهه و لشکرش که قصد انهدام خانه کعبه را داشتند نابود شدند) کسی جرات نمی کرد دست به دیوار بزند.
دومین مشکل این بود که چند سال بود که مار بزرگ و خطرناکی داخل چاه خانه کعبه شده بود روزها بیرون می آمد و در سایه دیوار خانه کعبه دراز می کشید هر کسی بهش نزدیک می شد حالت حمله می گرفت.
خداوند مشکلات را به این شکل حل کرد که : روزی مار طبق معمول در سایه آمده بود که عقاب بزرگی آمد و آن را با خود برد. مردم وقتی این واقعه را دیدند گفتند : پس خدا راضی هست که ما خانه کعبه را تعمیر نماییم.
مشکل دوم را به این شکل حل کردند که شخصی به نام ولید بن مغیره گفت : ای مردم بگذارید من مقداری از دیوار را منهدم می کنم شما تا فردا صبر کنید اگر برای من مشکلی پیش آمد شما دست نگهدارید.
ولید وسیله ای به دست گرفت و گفت : ای خدا ما قصد بد نداریم آنگاه مقداری از دیوار را منهدم کرد روز بعد وقتی مردم کنار خانه کعبه برگشتند دیدند ولید سالم است و مشغول کار . به این صورت دیگران هم آمدند و کار کردند.
خداوند کمک دیگری هم کرد و یک کشتی بزرگ که گرفتار طوفان شده بود در کنار جده منهدم شد و چوبهای زیادی درست شد . وقتی قریش مطلع شدند نجار قبطی که در مکه بود را ماموریت دادند جهت سقف خانه کعبه چوبهای زیادی درست کند.
ساخت خانه کعبه
وقتی خانه کعبه ساخته شد و قرار شد سنگ حجر الاسود را در جایش بگزارند قریش بین خود بشدت اختلاف نمودند زیرا هر قبیله ای می خواست این فخر را نصیب خود کنند تا جاییکه آماده جنگ شدند.
بعد از چند روز بالاخره توافق کردند که صبح آنروز هر کسی زودتر از فلان در وارد شد او را حکم نمایند آن شخص هر چه گفت همه بپذیرند. همه منتظر نشستند که ناگهان رسول خدا وارد شد مردم با دیدن پیامبر فریاد زدند : این امین است ما او را به عنوان داور می پذیریم . (آن زمان پیامبر هنوز به پیامبری نرسیده بود به همین خاطر همه طبق معمول به وی احترام می گذاشتند)
پیامبر خدا چادرش را پهن نموده حجر الاسود را وسط آن گذاشت سپس گفت : از هر تیره ای یک نفر نماینده بیاید و گوشه چادر را بگیرد . از هر قوم و قبیله ای یک نفر آمد و همه با هم حجر را تا جایش رسانیدند و آنجا پیامبر با دست خود آنرا در دیوار نصب نمود . به این صورت همه مردم و قبایل که در افتخار شراکت داده شده بودند راضی شدند. قریش در بنای جدید بخاطر آنکه نگزارند هر کسی وارد خانه کعبه شود، در خانه کعبه را بالا بردند طوری که بدون نردبان امکان پذیر نیست که کسی بتواند وارد آن شود.
حضرت علی
من در هیچ منبع تاریخی یا حدیثی اهل سنت ندیدم که غیر از حکیم بن حزام (برادر زاده حضرت خدیجه) کسی دیگر را ذکر کنند که داخل خانه کعبه به دنیا آمده باشد و حکیم هم از روی اضطرار و ناگهانی آنجا متولد شد و الا هیچ صاحب عقلی مناسب نمی داند جای پاکی مثل خانه کعبه محل زایمان شود.
همچنانکه گفتیم خانه کعبه دیوار سنگ چینی فاقد سقف بود که پر بود از بتها . با عقل جور در نمی اید که مادر حضرت علی از خانه امن خود را رها نموده و به خانه کعبه فاقد سقف برود وسط سیصد و شصت بت و محل رفت و آمد عمومی .
اگر مسئله به این صورت که الان برخی از دوستان نقل می کنند بوده یعنی دیوار (دوبار ) شکافته شده .. پس معجزه بزرگی بوده و باید حتما در قرآن می آمد یا حد اقل در احادیث نبوی یا در فرمایشات خود حضرت علی . در حالیکه هیچ کجا ذکری به میان نیامده .
شخصیت و مقام عظیم حضرت علی بالاتر از این حرفها است. والله اعلم .
سرنوشت گنج خانه کعبه
در زمان حضرت عمر جلسه ای تشکیل دادند و مشوره نمودند که اگر همه موافق شدند از گنج خانه کعبه در جهت مصالح مسلمین استفاده کنند. بالاخره نظر همه این شد که : در زمان رسول خدا نیازمندی مسلمانان خیلی بیشتر بود اما رسول خدا به گنج خانه کعبه دست نزدند لذا ما هم نباید به آن دست بزنیم به این صورت گنچ خانه کعبه تا امروز همچنان در همان چاه محفوظ است.
ادامه مطلب

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

مگر مسلمان با مسلمان فرق دارد؟

مگر مسلمان با مسلمان فرق دارد؟
یکی از کاربران"تابناک" در پیامی آورده است:امیدوارم که این موضوع را انعکاس دهید و به رسالت خبری خود عمل کنید.هموطنان من روز 14 تیرماه در غرب چین حداقل 140 مسلمان چینی در جریان اعتراض به وضعیت تبعیض آمیز دولت چین و مهاجرت اجباری غیر مسلمانان به آن ایالت به خون در غلطیدند و شهید شدند. اما دریغ که هیچ یک از حوزه های علمیه, سازمان کنفرانس اسلامی, دولت ایران, صدا و سیما که برای کوچکترین اتفاق در غرب (مانند موضوع مروه در آلمان) صدای وا اسلامایشان بلند می شود اعتراضی نکردند.این موضوع یعنی چه؟ مگر مسلمان با مسلمان فرق دارد؟ مگر نه اینکه می گوییم سیاست ما مثل دیانت ما است؟ مگر دیانت ما سکوت در مقابل ظلم را جایز می داند؟ پس چرا رئیس محترم جمهورمان که دائما در فکر مسلمانان غزه است, یادی از مسلمانان چین نمی کند؟اگر اصول گرا هستیم و اگر جزو اصول ما حمایت از مسلمانان در رنج تمامی دنیا است چگونه مسلمانان ممالک گوناگون با هم متفاوت اند؟ مردمی که خود جوش به مقابل سفارت خانه های غربی می روند تا صدای امت مسلمان ایران را به گوش دنیا برسانند آیا می دانند که سفارت چین در تهران و خیابان پاسداران است؟ آقایانی که خود را مسئول و ..... مسلمانان جهان می دانند چگونه به خود اجازه می دهند در مقابل کشته شدن بیش از صد زن و مرد بی دفاع مسلمان چینی به دست دولت آن کشور سکوت کنند؟ آیا به روز مجازات هم اعتقادی دارند؟
ادامه مطلب

۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

ییلاق


ییلاق
فکر می کنم سال ۱۳۷۹ بود من برای اولین بار به شمال رفتم برای ما کویر نشینان دیدن آنهمه سرسبزی و درخت خیلی دیدنی است.
از جنگل گلستان وارد شمال شدیم دو سه روزی در گلستان خدمت دوستان ماندیم بعد به طرف گیلان به راه افتادیم.
استان گیلان نیز دیدنی و زیبا بود . قسمت غربی استان گیلان اکثرا اهل سنت هستند در آنجا تعداد زیادی دوست قدیمی داشتیم. به طالش رسیدیم .
شیخ قریشی یکی از علمای بزرگ طالش است . یک روز شیخ گفت بیا برویم ییلاق را ببینیم . زمان قدیم در کتابهای مدرسه ای خوانده بودم قشلاق و ییلاق اما معنایش را خوب نفهمیده بودم به همین خاطر با اشتیاق آماده شدیم . همراه شیخ قریشی به طرف ییلاق که در ارتفاعات خلخال بود حرکت کردیم .
جاده بسیار زیبا و پر از درخت بود داشتیم از ارتفاعات یک کوه بزرگ با جاده پیچ در پیچ بالا می رفتیم. همینطور بالا می رفتیم تا جایی رسیدیم که دیگر درخت نبود. در ارتفاعات خیلی بالا تعداد زیادی خانه مختلف که برخی شبیه آلونک زیبا بودند وجود داشت . هوایش به حدی لطیف و خنک بود که تعجب کردم.
شیخ قریشی برایم توضیح داد و گفت که مردم ایندیار هنگام تابستان که هوای شهرهای پایین کوه گرم و شرجی می شود به اینجا می آیند تا از هوای خوب اینجا استفاده کنند و وقتی پاییز می رسد و هوا سرد می شود دوباره به شهر بر می گردند . این را ییلاق و آن را قشلاق می گویند.
همراه شیخ به یک خانه ای زیبا در ارتفاعات رفتیم . روی دیوار خانه شعری به عربی نوشته شده بود :
نزلنا ههنا ثم ارتحلنا کذا الدنیا نزول و ارتحال
ترجمه اش این است که :
ما اینجا فرود آمدیم سپس کوچ کردیم و اینچنین دنیا محل فرود آمدن و کوچ کردن است.
از صاحب خانه پرسیدم معنی این شعر را که روی دیوار خانه نوشته میدانی؟ گفت نه .
پرسیدم چه کسی آنرا نوشته ؟ گفت : یک عالمی که مدتی اینجا بود . گفتم الان کجاست ؟ گفت از دنیا رحلت نمود. بسیار متاثر شدم . طوری که بعد از سالها این شعر هنوز در ذهنم مانده .
تعریف کامل دنیا در همین یک بیت شعر است . دنیا محل فرود آمدن و سپس کوچ کردن است .
وقتی دنیا به این سرعت می گذرد و ما کوچ می کنیم آیا بهتر نیست بدی نکنیم؟

ادامه مطلب

مسلمان

مسلمان
تعریف مسلمان
"المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده، ".
پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند:
مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبانش راحت باشند. یعنی او با دست و زبانش به کسی آزار نرساند.

شعر
واعظی پرسید از فرزند خویش هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق و عبادت هم کلید زندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما یک مسلمان هست آنهم ارمنیست !
ادامه مطلب

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

آغازی دوباره برای ابوعمار در بلاگ اسپات


بسم الله الرحمن الرحیم

ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز

آغازی دوباره . بزودی
ادامه مطلب