۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

عید سعید فطر مبارک


عید سعید فطر مبارک
ادامه مطلب

ضرورت تشکیل گروه رویت هلال

ضرورت تشکیل گروه رویت هلال
الوداع الوداع یا شهر رمضان
خدا حافظ ای ماه مهربان ای ماه برکت و عبادت
یکی از مشکلاتی که هر سال در آغاز و پایان ماه مبارک رمضان بروز می نماید مسئله رویت هلال (یعنی دیدن ماه) است . مسایل و مشکلات فراوانی پیش می آید . اغلب افرادی متفرقه می آیند و ادعا می کنند که ماه را دیده اند علما ناچار اند بر اساس شهادت آنان حکم به آغاز روزه یا پایان روزه و عید بنمایند. در حالیکه شاید آنان واقعا ماه را ندیده باشند.
یک سال پیش من مطلب جالبی دیدم . همه ما کنار حضرت مولانا جمع شده بودیم تا ببینیم عید می شود یا نه.
افراد متفرقه زیادی می آمدند و گواهی می دادند که ماه را دیده اند. مولانا از آنان می پرسید چگونه دیدید ؟ طرف ماه (دو سمت هلال ) به کدام طرف بود و.. یک خانواده معتبر از جنوب استان زنگ زدند کسانی بودند که مولانا کاملا آنها را می شناختند و به آنان اطمینان داشتند آنان گفتند همه افراد خانواده از فرزندان و عروس و همه ماه را به خوبی دیده اند. از آنجا که کوچکترین تردیدی در صداقت آنان نبود ، نزدیک بود عید اعلام کنند اما چون مقداری اطمینان کم بود بالاخره عید نشد . شب بعد هر چه نگاه کردیم هیچ اثری از ماه دیده نمی شد. تعجب کردیم مولانا به آن خانواده زنگ زدند و پرسیدند آیا ماه دیشب را می بینید؟ آنان گفتند : نه واجه ما هر چه نگاه می کنیم چیزی دیده نمی شود. مولانا که تعجب کرده بودند خدا را شکر نمودند که دیروز عید اعلام نکردند.
بهترین شکل گروه رویت هلال
بهترین شکل آن است که از جانب حکومت در هر شهر گروههایی مرکب از شیعه وسنی تشکیل شوند که آنان با هم جهت رویت هلال بیرون روند اگر ببینند همه مطمئن می شوند و اگر نبینند کسی چیزی نمی گوید.
گاهی می شنویم که حکومت چنین گروهی دارد اما اشکال عمده در آن این است که افرادی که مورد اعتماد و وثوق مردم باشند در آنها نیست. زمانی چنین گروهی می تواند کار آمد باشد که افراد آن مورد اعتماد مردم باشند.
اگر از جانب حکومت چنین چیزی نشد می بایست علما خودشان در هر شهری چند نفر تعیین نموده بر عهده آنان بگزارند تا در مورد دیدن ماه تلاش نموده نتیجه را به سمع مردم برسانند.
طاعات و عبادات قبول درگاه حق
ادامه مطلب

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

مشکلات برخی از مردم

بسم الله الرحمن الرحیم
مشکلات برخی از مردم
معمولا در ماه مبارک رمضان چون شبها بیشتر بیدار می مانیم صبحها کمی می خوابیم . چند روز پیش صبح از خواب بیدارم کردند و گفتند دو نفر دم در با شما کار دارند . با زحمت بلند شده ودم در رفتم دیدم برگه کاغذی به دستشان است در دل خودم گفتم همین را به دست بچه می دادید من همانجا امضا می کردم و لازم نبود تا دم در بیایم . فکر کردم استشهادی چیزی است کاغذ را از دستشان گرفتم و گفتم من الان امضایش می کنم.
مهر را آماده کردم و وقتی نگاه کردم دیدم نوشته طلاق نامه شرعی . بعد از این عنوان مقداری توضیح داده و نوشته بود چون فلانی بر اثر تصادف کمرش ضربه خورده و قادر به اعمال زناشویی نیست زنش طلاق است.
حیران شدم این مطلب هیچ ربطی به من ندارد و من اصلا چه کاره هستم زن مردم را طلاق دهم.
چون حوصله نداشتم رویش نوشتم .: مصدومیتش مورد تایید است.
امروز دوباره آمده بودند و می گفتند تو اینجا بنویس طلاق مورد تایید است. هر چه می گفتم من قادر و مجاز به چنین کاری نیستم آنها اصرار می نمودند تو یک کلمه بنویسی چه می شود؟ می گفتند این زن الان ازدواج کرده و کار تمام است چون دادگاه حکم داده . گفتم خب همان حکم دادگاه کافی است و من نمی توانم آنرا تایید کنم . من چطور تایید کم در حالیکه طرف دیگر را اصلا ندیده ام ؟
خلاصه با یک زحمتی موقتا خود را با این بهانه نجات دادم که من بررسی می کنم ببینم در حوزه های ما برای چنین مواردی چه کار می کنند و کدام مجمع حکم طلاق صادر می کند.
مشکل از کجا پیش آمده ؟
موارد متعدد و زیادی در فقه اسلامی وجود دارد که در همه آن موارد قاضی شرع می تواند حکم صادر طلاق صادر کند مثلا : زنی که شوهرش گم شده وهیچ اطلاعی از وی نیست زن وقتی به دادگاه مراجعه می کند قاضی آن زن را تا چهار سال مهلت می دهد اگر بعد از چهار سال از شوهرش خبری نشد قاضی حکم طلاق صادر نموده به زن مجوز می دهد ازدواج کند.
یا مثلا زنی بعد از ازدواج به قاضی مراجعه می کند و مدعی می شود شوهرش عنین است و توانایی اعمال زناشویی ندارد قاضی به شوهر یکسال فرصت می دهد تا خود را مداوا نماید اگر بعد از یکسال هم نتوانست کاری انجام دهد قاضی حکم طلاق صادر می کند . و ... موارد متعدد از این نمونه .
مشکلی که وجود دارد اینکه در مملکت گسترده ما یک قاضی اهل سنت در قسمت مسائل خانواده وجود ندارد ( تا جاییکه من اطلاع دارم ) در زمان اول انقلاب یک مولوی داشتیم که بعدها اخراجش نمودند .
با آنکه فرقی میان شیعه و سنی نیست اما این احکامی که مثلا یک قاضی اهل تشیع صادر می کند از دیدگاه مردم ما معتبر نیستند به همین خاطر تلاش می کنند مثلا در کنار آن احکام امضای علمای اهل سنت را هم داشته باشند.
علمای اهل سنت برای حل مشکل چه فکری کرده اند؟
در کشورهایی که در آنجا اهل سنت حکم قضایی ندارند (کشورهای متعددی چنین هستند) علما مجمعی ایجاد نموده اند که اینگونه موارد را بررسی و حکم لازم را صادر می نمایند . اما از آنجا که جمع شدن آن علما مقداری وقت گیر است دیر به دیر چنین جلسه ای تشکیل می شود.
چند وقت پیش چند نفر خانم به من مراجعه نموده و گفتند: نزدیک بیست سال پیش دختری را به عقد مردی افغانی تبار داده اند آن مرد اکنون در داخل افغانستان است نه ازدواج می کند و نه طلاق می دهد و دختر هم در حال پیر شدن است. وقتی به دادگاه مراجعه کردیم گفته اند: چون آن شخص در ایران نیست کاری نمی توان انجام دادم. من مدتی فکر کردم و سعی نمودم توسط علمایی که در انطرف مرز بودند نوعی تماس با آن مردم برقرار نموده طلاق بگیریم موفق نشدم . بالاخره بعد از مقداری زحمت مجمع علما حکم طلاق را صادر نمود.
ادامه مطلب

ترور ملا برهان عالی امام جمعه سنندج

ترور ماموستا ملا برهان عالی



امام جمعه مسجد قبای سنندج


امروز خبر شدیم امام جمعه مسجد قبای سنندج دیشب توسط افراد ناشناس بضرب گلوله به شهادت رسیده است. متاسف و متاثر شدیم.
زمستان سال 86 من به سنندج رفتم در مسجد قبا نماز خواندم اما با این بزرگوار ملاقات ننمودم . طبق گفته دوستان کردستانی آدم درویش و بی آزار و در عین حال با سواد و دانا بودند.
مسجد قبای یکی از مساجد فعال و پر جمعیت سنندج به شمار می رود.
از خداوند منان می خواهیم روحش را شاد و شهادتش را مبارک و سبب بیداری مردم مسلمان قرار داده و قاتلانش را رسوا و نابود بگرداند.

تصاویری از کردستان

سد سنندج
نمایی از شهرک بهاران
ادامه مطلب

گزارش تصويري: بازخواني 11 سپتامبر

گزارش تصويري: بازخواني 11 سپتامبر
صبح 11 سپتامبر 19 نفر، كه بنا به گفته منابع غربي اعضاي القاعده بودند و يا با اين گروه در ارتباط بودند؛ چهار هواپيماي تجاري را ربودند و خلباني هر يك از اين هواپيماها را بر عهده گرفتند.ربايندگان با قصد قبلي دو هواپيماي (يونايتد ايرلاينز پرواز شماره 175 و آمريكن ايرلاينز پرواز شماره 11) را به دو برج تجارت جهاني كوبيدند.برج اول ساعت 8:46:30 مورد اصابت قرار گرفت و هواپيماي دوم ساعت 9:02:59 برج دوم را مورد هدف قرار داد. هر يك از اين هواپيماها به دو برج شماره يك و دو تجارت جهاني برخورد كردند.


مدت كوتاهي پس از اين حادثه، هر دو برج فرو ريختند (برج اول پس از 102 دقيقه و برج دوم پس از 56 دقيقه) و خساراتي نيز به ساختمان‌هايي كه اطراف اين دو برج بود، وارد آمد.ربايندگان پرواز سوم نيز هواپيماي آمريكن ايرلاينز پرواز شماره 77 را به يكي از اضلاع ساختمان پنتاگون (مقر وزارت دفاع آمريكا) واقع در آرلينگتون كاونتي در ايلات ويرجينيا كوبيدند.در نزديكي واشنگتن دي سي نيز مسافران و خدمه هواپيماي چهارم (يونايتد ايرلاينز پرواز 93) تلاش كردند كنترل مجدد هواپيما را از ربايندگان باز پس گيرند، اما اين هواپيما در زميني واقع درنزديكي شهر كوچك شاكسويل در ايالت پنسيلوانيا سقوط كرد.در حوادث 11 سپتامبر 2001 علاوه بر 19 رباينده اين چهار هواپيما، 2.974 نفر نيز جان باختند. يكي ديگر از قربانيان نيز به دليل عارضه ريوي درگذشت و 24 نفر هم بر اثر وقايع 11 سپتامبر 2001مفقود شدند.

























































































خالد طراح اصلی این حمله
خالد فرزند شیخ محمد متولد کویت بود پدرش شیخ محمد از بلوچستان پاکستان (از جنوب ایرانشهر از منطقه سرباز ) به کویت مهاجرت نموده بود.
برای دستگیری خالد ایالات متحده بیست ملیون دلار جایزه تعیین کرد. بالاخره وی در راولپندی پاکستان دستگیر شد و هم اکنون در زندان است.



































خالد بعد از دستگیری
ادامه مطلب

شب قدر

شب قدر
شب قدر در ده شب اخیر ماه مبارک رمضان شبی به نام شب قدر وجود دارد که شب بسیار مبارکی است.
لیله القدر خیر من الف شهر .
شب قدر از هزار ماه بهتر است . هزار ما می شود 83 سال و اندی .
فرشتگان خدا
تعداد فرشته ها بسیار زیاد هستند آنقدر که مگر خود خدا بداند . از میان آن فرشته ها چند فرشته بزرگتر و دارای مقام برتر هستند . آنان عبارت اند از
1- حضرت جبرئیل امین
2- حضرت میکائیل
3- حضرت عزرائیل
4- حضرا اسرافیل
وظایف آنان
حضرت جبرئیل مامور خاص و امین خدا هستند وظیفه ایشان انجام ماموریتهای خاص از جانب خداوند بوده است مثل ابلاغ حکم پیغمبری برای همه پیامبران و وحی آوردن برای آنان و همینطور مجازات و عذاب اقوام و بندگان متمرد خدا .
با رحلت رسول خدا صل الله علیه و سلم که آخرین پیامبر خدا بود قسمت بزرگی از مسئولیت حضرت جبرئیل به پایان رسید.
اکنون حضرت جبرئیل امین در صورتی که خداوند دستور و ماموریت خاصی به ایشان ندهند ، سالی یک بار به زمین می آیند . ایشان همراه فرشتگان زیادی به زمین می آیند پرچم سبز رنگی همراه دارند آنرا روی خانه کعبه نصب می نمایند سپس همراه فرشتگان شروع به گشتن می کنند هر کجا شخصی را در حال عبادت ببینند به او سلام می نمایند و برایش دعا می کنند اگر آن شخص دعایی کند جبرئیل و فرشتگان بر دعایش آمین می گویند. تا زمانی که صبح بدمد وقتی صبح شد جبرئیل ندا میدهد ای ملائکه الرحیل الرحیل .
بهترین دعا در شب قدر
عایشه رضی الله عنها قالت: "قلت يا رسول الله أرأيت إن علمت أي ليلة ليلة القدر ما أقول فيها؟ قال قولي: اللهم إنك عفو تحب العفو فاعف عني". هذا حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
عن عائشة رضى الله تعالى عنها قالت قلت يا رسول الله أرأيت إن وافقت ليلة القدر ما أقول فيها قال قولي اللهم إنك عفو تحب العفو فاعف عني.
ترجمه : حضرت عایشه رضی الله عنها می فرماید: به رسول خدا گفتم : اگر من شب قدر را دیدم چه دعایی بخوانم ؟ پیامبر خدا فرمودند: بگو : اللهم إنك عفو تحب العفو فاعف عني
عن العباس بن عبد المطلب قال:- "قلت يا رسول الله علمني شيئا أسأله الله، قال سل الله العافية، فمكثت أياما ثم جئت فقلت يا رسول الله علمني شيئا أسأله الله، فقال لي يا عباس يا عم رسول الله سل الله العافية في الدنيا والآخرة". هذا حديثٌ صحيحٌ.
عباس عموی پیامبر خدا به ایشان گفت ای رسول خدا یک دعای خوب به من یاد بده . پیامبر خدا فرمودند از خدا عافیت بخواه .
اللهم انی اسالک العفو و العافیه و المعافات الدائمه فی الدنیا و الاخره .
وظیفه دیگر فرشتگان مقرب
حضرت میکائیل مسئول تقسیم روزی و باران است . هر سال خداوند لیستی از روزی بندگان و باران هر منطقه به وی می دهند که بر اساس آن ایشان روزی هر شخص را زیاد یا کم می کنند.
حضرت عزرائیل مسئول کشتن انسانها است . هر سال (در شب پانزده شعبان یا شب قدر) خداوند لیستی از کسانی که در آن سال باید بمیرند را به ایشان تحویل می دهند حضرت عزرائیل نیز آن لیستها را به دست هزاران مامور خود می دهند تا اجرا نمایند.
حضرت اسرافیل مسئول بر پا نمودن قیامت است ایشان یک سازی به دست دارند و منتظر دستور خداوند هستند هر لحظه خدا به وی دستور دهد شروع به زدن ساز می نماید و با زدن آن ساز ویرانگر همه چیز نابود می شود.
نکته بسیار مهم
می دانیم که تقدریر هر انسانی زمانی نوشته می شود که او در شکم مادر است . اما خداوند یک فرصت دیگر به بندگانش داده است . عملکرد یکساله ما چه مثبت باشد یا منفی آنرا ملائکه خدا روی پرونده تقدیر ما می گذارند در آن شب مخصوص که خداوند اعمال را بازنگری می کند بر اساس عملکرد ما تقدیر ما را تغییر می دهند مثلا شخصی در طول سال کارهای خیر بسیاری انجام داده دل بندگان زیادی را شاد نموده خداوند بر اساس آن عملکرد روزیش را که در تقدیر کم نوشته شده بود اضافه می نمایند یا عمرش را اگر کم باشد اضافه می نمایند و به وی باز هم فرصت می دهند . سپس لیست مربوط به روزی را به حضرت میکائیل و لیست افرادی که در آن سال باید بمیرند را به حضرت عزرائیل تحویل می دهند.
همینطور خدای ناکرده عمل بد ما نیز ضمیمه پرونده ما می شود و در آن شب (شب قدر..) که خداوند پرونده ها را بازنگری می کند بر اساس آن اعمال بد ما روزی را کم و عمر را نیز کاهش می دهند.
تبصره
در مورد اینکه آن شب که خدا تقدیرها را بازنگری می کنند مقداری اختلاف روایت داریم در برخی روایتها آمده شب پانزده شعبان است اما از آیات قرآن چنین بر می آید که آن شب شب قدر است. خداوند در سوره دخان در این مورد چنین می فرماید:
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ . فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ .
ما آن (قرآن) را در شبى پر برکت نازل کرديم؛ ما همواره انذارکننده بوده‏ايم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبير و جدا مى‏گردد.
ادامه مطلب

یک نظر

یک نظر
چند روز پیش از روستا زنگ زدند که شب نوزدهم مراسم ختم داریم و حتما بیایید . دیروز بعد از نماز ظهر همراه یکی از جوانان مسجد حرکت کردیم ابتدا به منطقه گلوگاه رفتیم آنجا فرزند حاج حسین فوت نموده بود. تسلیتی گفتیم سپس حرکت نمودیم به روستای خودمان قلعه بید رسیدیم با دیدن کوه پرگ یاد دوران کودکی و یاد دوستانی که چقدر مشتاق دیدن آن کوه بودند و اکنون جایی دیگر هستند زنده شد.
از قلعه بید به چاه احمد رفتیم . تا ساعت یازده شب مراسم به طول انجامید بعد از ختم جلسه به طرف زاهدان به راه افتادیم. در راه دوست راننده یک رادیوی خارجی را گرفت در میان سخنان مختلف رادیو صحبت یک بنده خدا برای من خیلی عجیب و تاسف آور یا مسخره معلوم می شد. با یک جوانی مصاحبه می کردند که می گفتند فعال سیاسی بود و مدتی دستگیر شده و طرفدار همجنس بازی بود . داشت از نظر خود یعنی همجنس گرایی و .... دفاع می کرد . با آنکه من طرفدار آزادی نظر شخصی برای همه هستم اما این یکی بنظر من خیلی بد است. همجنس بازی یک انحراف واقعی و مخالف خلقت و فطرت است هیج دینی آنرا تایید نمی کند و هیچ حیوانی هم آنرا مرتکب نمی شود .
در زمان حضرت ابراهیم خلیل الله یک قومی به این انحراف گرفتار شدند و حضرت ابراهیم برادر زاده خود به نام "لوط " را برای راهنمایی آنان فرستاد حضرت لوط جندین سال با آنان سر و کله زد تا آنان را به راه بیاورد اما آنان به راه نیامدند تا اینکه خداوند آنان را عذاب داده و نابود نمود.
محل قوم لوط در قسمت جنوب غرب اردن واقع بوده بین فلسطین و اردن . به گفته یک دوست اردنی آن منطقه چون توسط فرشتگان زیر و رو شده گود ترین منطقه کره زمین است سیصد متر پایین تر از سطح دریا. بحر المیت یا دریای مرده تقریبا در همانجا درست شده است.
چون پیغبر این قوم لوط نام داشته بعدها به این کار زشت لواطت گفتند .
کویر لوت
در نقشه های قدیمی نوشته بود کویر لوط . به همین خاطر ما مدتی تحقیق نمودیم تا بفهمیم آیا قوم لوط همینجا نابود شده اند ؟ بعدا متوجه شدیم قوم لوط اینجا نبود اما اینجا بطور یقین یک عذابی آمده که به این صورت ویرانه است و آبادانی ممکن نیست.
حکم اسلام در مورد همجنس بازی و لواطت
از نظر دین ما این عمل زشت یعنی لواطت (چه با زن باشد یا با مرد) کاملا حرام است و معتقد به حلت آن کافر است و قابل مجازات شدید.
حکم مرتکب این جرم
کسی که مرتکب لواطت شده به سه طریق باید مجازات شود.
1- در آتش سوزانده شود.
2- از روی ارتفاعی (کوه و..) پرتاب شود.
3- دیوار یا اتاقی بر رویش بیاندازند .
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی قسمت آخر

شهادت حضرت علی قسمت آخر
ابن ملجم
حضرت علی را که بشدت زخمی شده بود به خانه منتقل نمودند و ابن ملجم را که دستهایش را بسته بودند به نزد علی آوردند حضرت علی گفت : ای دشمن خدا آیا مگر من به تو نیکی نکرده بودم؟ ابن ملجم جواب داد: بلی نیکی کرده بودی . حضرت علی گفت : پس چه چیزی تو را واداشت اینگونه جنایت بکنی؟ ابن ملجم گفت من شمشیرم را تا چهل صبح تیز می کردم و دعا می کردم که بوسیله آن بدترین خلق خدا کشته شود. حضرت علی گفت بدترین خلق خدا تو هستی و با آن کشته خواهی شد.
سپس وقتی ابن ملجم را بردند حضرت علی فرمود اگر من کشته شدم او را بکشید و اگر زنده ماندم خودم می دانم چه کنم.
روایت شده که ام کلثوم دختر حضرت علی ( همسر حضرت عمر) وقتی به جای ابن ملجم رسید گفت وای بر تو چرا امیر المومنین را زدی؟ ابن ملجم گفت: من امیر المومنین را نزدم پدر تو را زدم . ام کلثوم گفت اون حالش خوب است و چیزی نیست. ابن ملجم گفت پس چرا گریه می کنی ؟ بخدا سوگند من ضربه ای زدم که اگر به همه اهل این شهر تقسیم شود همه می میرند. و بخدا سوگند من شمشیرم را به هزار درهم خریدم و با هزار درهم زهر آلودش کردم.
وقتی معلوم شد حال حضرت علی بد است و آثار شهادت معلوم شد مردم گفتند ای امیر المومنین جانشین تعیین بفرما . حضرت علی گفت من شما را همانگونه که رسول خدا گذاشتند می گذارم اگر خدا با شما باشد خود بخود با بهترین فرد بیعت خواهید کرد. مردم گفتند آیا با حسن بیعت کنیم ؟ حضرت علی فرمود من نه به شما امر می کنم و نه شما را نهی می کنم ( هر طور که دلتان می خواهد بکنید)
حضرت علی رضی الله عنه قبل از ترک دنیا وصیت نامه ای کتبی برای فرزندانش نوشتند که در آن وصیتنامه آنان را به کار های خیر راهنمایی فرموده اند.
یاران ابن ملجم چه کردند؟
برک ابن عبدالله هنگام نماز صبح بر معاویه حمله برد اما محافظین معاویه بسرعت او را گرفتند تنها زخم کوچکی به معاویه خورد . وقتی مرد خارجی را پس از دستگیر نمودن به نزد معاویه آوردند گفت مرا رها کنید یک خوشخبری بزرگ به شما می دهم . حضرت معاویه گفت بگو . خارجی گفت : امروز صبح برادر ما علی را کشت . معاویه گفت از کجا مطمئنی شاید او هم مثل شما ناکام شده . گفت نه او حتما موفق می شود زیرا علی محافظ ندارد. معاویه دستور داد او را بکشند . سپس طبیب آمد و زخم را معاینه کرد و گفت زخم کوچکی است اما زهر آلود است و برای خنثی نمودن زهر دو راه وجود دارد یکی آنکه من آنجا را داغ کنم و بسوزانم دیگر آنکه به شما شربتی بدهم که خوب می شوید ولی دیگر هیچگاه صاحب فرزند نمی شوید. معاویه گفت من طاقت آتش را ندارم همان شربت بهتر است از نظر فرزند یزید و عبدالله برایم کافی هستند.
عمرو بن بکر که برای کشتن عمرو بن عاص به مصر رفته بود . سحرگاه هیفدهم رمضان خود را آماده کرد.
آن شب اتفاقی افتاد و عمرو بن عاص مریض شد لذا به رئیس پلیس خود که خارجه نام داشت دستور داد برود و نماز صبح را با مردم بخواند وقتی خارجه شروع به نماز کرد مرد خارجی بر وی حمله کرد و او را به قتل رسانید وقتی او را دستگیر کردند و به نزد عمرو بن عاص آوردند از وی سوال کردند چه خصومتی با خارجه داشتی که او را کشتی ؟ او جواب داد من خارجه را نمی شناسم من عمرو بن عاص را کشتم.
وقتی مرد خارجی متوجه شد که عمرو بن عاص نمرده و کسی دیگر کشته شده گفت : اردت عمرا و ارادالله خارجه . ( من خواستم عمرو را بکشم و خدا خواست خارجه کشته شود) و این به صورت ضرب المثل در آمد که تا امروز در زبان عربی استعمال می شود.
سر انجام ابن ملجم
وقتی حضرت علی شهید شد ابن ملجم را به نزد حضرت حسن آوردند ابن ملجم گفت : من یک پیشنهادی دارم . حضرت حسن فرمود آن پیشنهاد چیست؟ گفت میدانی من در کنار خانه کعبه در حطیم با خداوند عهد نموده ام که علی و معاویه را بکشم یا اینکه در کنار آنان کشته شوم. اگر تو مرا رها کنی به سوی معاویه می روم او را حتما می کشم و اگر نکشتم و کشته نشدم با خداوند عهد می کنم که خودم برگردم و دستم را در دستت بگزارم . حضرت حسن گفت خیر تو را رها نمی کنیم تا به جهنم بروی .
می گویند عبدالله بن جعفر و دیگران برای شفای دلشان ابن ملجم را شکنجه دادند چشمهایش را با سیخ داغ کور کردند دستهایش را قطع کردند اما او هیچ فریادی نمی کرد بلکه مرتبا زبانش مشغول خواندن قرآن بود وقتی خواستند زبانش را ببرند بشدت مضطرب و ناراحت شد از او پرسیدند چه شده که هنگام زبان به جزع و فرع افتادی ؟ گفت می ترسم لحظه ای از عمرم بدون ذکر خدا سپری شود (؟؟)
محل دفن حضرت علی
وقتی حضرت علی از دنیا رحلت نمود حضرت حسن و حسین و ابن حنفیه و عده ای از افراد و خویشاوندان نزدیکشان بر وی جنازه خواندند و در یک گوشه ای از دارالعماره کوفه دفنش نموده و قبر را صاف کردند تا کسی نداند کجا دفن شده اند ( از ترس خوارج و دشمنان دیگر) و همین امر باعث رواج افسانه های بی پایه فراوانی شد مثلا گفته اند جنازه حضرت علی روی شتر بود و شتر گم شد و در فلان سر زمین جنازه دفن شد تا جاییکه افغانها گفتند در شهر مزار شریف ...
از جعفر بن محمد الصادق روایت شده که فرمود: بر علی شبانه جنازه خواندند و در کوفه دفن شد و قبر را مخفی نمودند.
خوارج چه کسانی بودند؟ "افراطیون طرفدار علی علیه السلام جنگ نهروان را بوجود آوردند و پس از آن حضرت به دست یکی از بازماندگان همین جنگ نهروان به شهادت رسید." نهج البلاغه مصطفی زمانی ج 1ص 58
ابن ملجم که بود؟
" امام علیه السلام بارها به ابن ملجم می گفت تو قاتل من هستی و ابن ملجم هم می گفت مرا به قتل برسان و دیگران هم می گفتند وی را به قتل برساند اما حضرت می فرمود کسی که عملی انجام نداده نباید مجازات شود.
ابن ملجم از کسانی بود که در راه امام علیه السلام فداکاری می کرد و بارها حضرت را به خانه اش دعوت می کرد و از حضرت پذیرایی می نمود و سر انجام حضرت را به قتل رسانید."
نهج البلاغه مصطفی زمانی ج 1 صفحه 297
ادامه مطلب

به مناسبت ایام شهادت حضرت علی مرتضی بخش دوم

به مناسبت ایام شهادت حضرت علی مرتضی بخش دوم
نحوه به شهادت رسانیدن علی
حضرت علی از نامردی و بیوفایی کوفیان بشدت دلتنگ و ناراحت بود از هر طرف نیروهای کوفی در حال شکست و عقب نشینی بودند و شامیان در حال پیشروی . یاران علی یکی یکی از وی کنار می کشیدند تا جاییکه نزدیک ترین افراد به وی مثل عبدالله بن عباس نیز از حضرت علی جدا شده و فرمانداری بصره را رها نموده به مدینه رفت . حضرت علی از شدت ناراحتی و عصبانیت تمنای مرگ می کرد.
سه نفر از خوارج در مکه معظمه کنار خانه کعبه با هم جلسه ای گرفتند در این جلسه آنان یاران خود را که در نهروان به دست علی کشته شده بودند یاد کردند و برای آنان دعا خواندند سپس گفتند : ما زندگی بعد از آن یاران خدا جو را چه می کنیم؟ آنان کسانی بودند که در راه دین خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمی ترسیدند. بیایید ما جانهای خودمان را فدای دین خدا کنیم و به سوی سران کفر و ضلالت برویم و آنان را به قتل برسانیم و همه بلاد اسلامی را از شر وجودشان راحت سازیم و همینطور انتقام خویش را از آنان بگیریم .
این سه نفر عبارت بودند از 1- برک بن عبدالله تمیمی 2- عبدالرحمن بن عمرو معروف به ابن ملجم 3 - عمرو بن بکر تمیمی .
عبدالرحمن بن ملجم گفت من برای علی بن ابی طالب من شما را از حانب وی کفایت می کنم - برک بن عبدالله گفت من برای معاویه – عمرو بن بکر گفت من برای عمرو بن عاص (استاندار مصر) .
این سه نفر در آنجا با هم عهد و پیمان بستند که در این راه کوتاهی نکنند و چنان جدی باشند که یا کشته شوند یا آنکه طرف خود را به قتل برسانند. روز موعودی که تعیین کردند هیفدهم رمضان بود. این سه نفر پس از عهد و پیمان به سوی ماموریت خویش رهسپار شدند.
قرار گذاشته بودند که شمشیرهایی گرانبها تهیه کنند و آنها را زهر آلود نمایند تا اگر زخم کاری نبود زهر طرف زخمی را هلاک نماید.
ابن ملجم به کوفه آمد چنان مخفی کاری می کرد که قصدش را با نزدیک ترین افراد هم عقیده خود نیز نگفت .
روزی ابن ملجم در مجلسی از خوارج که از قوم بنی رباب بودند حضور داشت در آن مجلس آنان از کشتگان خود در نهروان یاد می نمودند و ضمن اظهار اندوه آنان برایشان دعا می کردند ، ناگهان چشم ابن ملجم به دختری بسیار زیبا افتاد ابن ملجم طوری شیفته وی شد که تمام ماموریت خود را از یاد برد . آن دختر یک خارجی تندرو بود و قطام نام داشت و دختر شجنه بود . پدر و برادر وی در جنگ نهروان به دست حضرت علی کشته شده بودند بهمین خاطر سخت عقده ای بود. او به ظاهر دل از دنیا بریده بود و بهمین خاطر چادری در مسجد زده بود و به عبادت مشغول بود.
ابن ملجم از وی خواستگاری کرد قطام گفت من قبول می کنم اما مهریه من بسیار سنگین است و تو نمی توانی بپردازی.
ابن ملجم گفت مهریه تو چیست؟ قطام گفت سه هزار درهم پول . ابن ملجم گفت اینکه چیزی نیست قبول . قطام گفت و یک غلام و یک کنیز . ابن ملجم گفت این هم قبول . قطام گفت و قتل علی . وقتی ابن ملجم این مطلب را شنید با خوشحالی گفت قبول است بخدا سوگند من برای کشتن علی به این شهر آمده ام . ابن ملجم با قطام ازدواج نمود قطام ابن ملجم را مرتبا تحریک می کرد که زودتر اقدام نماید اما ابن ملجم می گفت من با برادرانم روز هیفدهم رمضان را وعده گزاشته ایم.
قطام از ترس آنکه مبادا ابن ملجم در کارش موفق نشود یک نفر دیگر از قوم خودش را که وردان نام داشت مامور نمود به ابن ملجم کمک نماید. ابن ملجم نیز به سراغ یک نفر دیگر رفت و به وی گفت : آیا می خواهی عزت و شرف دنیا و آخرت را حاصل کنی؟ او گفت چیه ؟ ابن ملجم گفت : قتل علی . آن شخص که شبیب بن نجده نامیده می شد ، گفت وای بر تو مسئله خیلی مهمی است چطوری می توانی انجامش دهی ؟ ابن ملجم گفت در مسجد برایش کمین می زنیم وقتی برای نماز صبح بیرون آمد بر وی حمله می کنیم و او را می کشیم سپس خودمان فرار می کنیم اگر موفق به فرار شدیم انتقام خویش را از او گرفته ایم ولی اگر کشته شدیم آنچه نزد خداوند می یابیم و به ما می دهند از دنیا و ما فیها برایمان بهتر است. ...
خلاصه ماه رمضان شروع شد ابن ملجم به سه نفر همراهش گفت وعده ای که با برادرانم گزاشته ام که معاویه و عمرو را به قتل برسانند هیفدهم رمضان است شما نیز برای آن روز آماده باشید.
سحرگاه روز هیفدهم رمضان آن سه نفر وارد مسجد شدند و جلوی راه حضرت علی منتظر نشستند . حضرت علی صبح زود به طرف مسجد می آمد و صدا می زد الصلاه الصلاه . وقتی وارد محوطه مسجد شد ، شبیب شمشیری به طرف حضرت علی زد اما شمشیرش به چهار چوبه در برخورد کرد و به حضرت علی آسیبی نرسید در این موقع ابن ملجم شمشیری بر فرق سر حضرت علی زد و فریاد زد : لا حکم الا لله . لیس لک یا علی و لا لاصحابک . (حکمی نیست مگر حکم خدا و حکمی نیست برای تو ای علی و نه برای یاران تو. )
سپس هر سه نفر پا به فرار گزاشتند حضرت علی صدا زد بگیریدشان . مردمی که آن اطراف بودند به تعقیبشان پرداختند . وردان به قتل رسید و شبیب موفق به فرار شد و ابن ملجم دستگیر شد.
ادامه مطلب

به مناسبت ایام شهادت حضرت علی مرتضی بخش اول

به مناسبت ایام شهادت حضرت علی مرتضی بخش اول
خوارج چه کسانی بودند؟
در اواخر دوران خلافت حضرت عثمان گروهی منحرف و کاملا فریب خورده زیر زمینی تشکیل شده بود که اغلب مرکز فعالیتشان کوفه و به مقدار کم بصره و کمی هم مصر بود سران و گردانندگاه این گروهها کاملا ضد اسلام بودند چون قبلا یهودی بودند ولی پیروانشان یعنی اکثریت افراد کاملا نادان و به ظاهر مخلص و سخت دین دار بودند آنان از اسلام چیزهای خیلی سطحی می دانستند و به حدی افراطی شده بودند که تنها خودشان را مسلمان واقعی می دانستند.
این عده تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر طبق برنامه ای کاملا منظم برای آشکار ساختن اهدافشان از شهرهای کوفه بصره و مصر همزمان بیرون آمدند و وارد مدینه منوره شدند.
چندین روز آنان مدینه را به اشغال خود درآورده و حضرت عثمان را به شهادت رسانیدند.
حضرت علی جانشین حضرت عثمان شد . این گروهک مفسد به حدی قدرت گرفته بودند که حضرت علی قادر نبود انتقام قتل حضرت عثمان را از آنان بگیرد. آنان برای آنکه از مجازات نجات پیدا کنند فتنه ها و جنگهای بسیاری بوجود آوردند.
تا زمانی که حضرت علی و معاویه در صفین مشغول جنگ بودند. نزدیک بود نیروهای عراقی (یعنی طرفداران علی ) بر شامیها پیروز شوند که آنان حربه ای بکار بردند و قرآنها را بر سر نیزه ها کردند. در اینجا بود که بار دیگر گروهک مفسد و قاتلا عثمان جاهلیت خود را نشان دادند.
" دو هزار نفر با اسلحه اطراف امام علی علیه السلام را گرفتند و فشار آوردند که باید تسلیم قرآن شوی و الا تو را به قتل می رسانیم همانطور که عثمان را به قتل رسانیدیم .
همه این عده پیشانی های شان از سجده سیاه شده بود و بعد همین عده جنگ نهروان را بوجود آوردند. "
نهج البلاغه ج 1 صفحه 182 ترجمه مصطفی زمانی
حضرت علی تحت فشار قاتلان عثمان مجبور شد دست از جنگ بکشد و تن به حکمیت قرآن بدهد.
همین عده ناگهان از نظر خود برگشتند و گفتند چون علی به حکم غیر خدا تن داده بنا بر این طبق ایه : ان الحکم الالله . (نعوذ بالله ) کافر شده است و میبایست علنا اعتراف به کفر خود نموده مجددا ایمان بیاورد.
حضرت علی تا حد زیادی سخنان یاوه آن مفسدان را تحمل کرد. اما وقتی به کوفه نزدیک شدند ناگهان آنها با جمعیتی حدود ده هزار نفر از لشکر جدا شده و برای خود اردوگاهی جدید بنا کردند و همچنان بر نظر خود یعنی کفر علی پافشاری می کردند.
حضرت علی عبدالله بن عباس را فرستاد تا با آنها بحث کند و به آنان تفهیم کند که موضع حضرت علی درست بوده . عبدالله بن عباس با دلایل محکمی که ارائه داد حدود شش هزار نفرشان برگشتند اما چهار هزار دیگر قانع نشدند .
حضرت علی کاری با آنان نداشت و وارد کوفه شد آنان با حرکات و شعارهایشان که بعضا در مسجد می دادند با آزار علی پرداختند اما علی هیچگونه عکس العملی نشان نمی داد تا اینکه نتیجه حکمیت که بر ضد حضرت علی بود مشخص شد حضرت علی خبر دار شد اعلام نمود ما آن نظر حکمیت را نمی پذیریم و دوباره برای جنگ با شامیان بیرون آمد . وقتی لشکر حضرت علی از کوفه بیرون آمد گروهک خوارج (قاتلا عثمان) شروع به تبیغات ایذایی نمودند و حضرت علی را متهم به جاه طلبی می کردند باز علی تحمل کرد .
گروهک خوارج پا را از این فراتر نهاده شروع به قتل و کشتن آدمهای بیگناه کردند اینجا بود که کسانی که همراه علی بودند به ایشان گفتند اگر ما خوارج را به حال خود بگزاریم و به شام برویم اینها پشت سر ما زن و بچه های ما را قتل عام می کنند.
این بود که حضرت علی تصمیم به جنگ به آنان گرفت.
چیزی که جای تعجب دارد جرات ، جاهلیت و اعتقاد آنان است همین چهار هزار نفر بدون کوچکترین ترسی در مقابل چهل هزار نیروی حضرت علی برای جنگ صف کشیدند.
نیروهای چهل هزارنفری حضرت علی به فرمان وی بر گروهک خوارج حمله نموده در مدت کوتاهی اکثریت آنان را به قتل رسانیدند.
ادامه مطلب