۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

سخاوت

سخاوت
در زمان ناصر یک سرمایه دار معروف آمریکایی به مصر آمد یک بچه عرب پابرهنه در فرودگاه قاهره به او روزنامه ای فروخت ( از همین روزنامه های اروپایی) سرمایه دار هر چه در جیبش جستجو کرد هیچ پول مصری نیافت که به او بدهد بعد دلار در آورد ولی چون آنجا خیلی سخت می گرفتند ( کسی حق نداشت ارز خارجی به دیگری بدهد بخصوص در فرودگاه و باید از طریق بانک " شانژ" به مصری تبدیل کند) کودک جرائت نکرد دلار بگیرد و گفت : من پول مصری می خواهم در حالیکه در فرودگاهی به آن شلوغی امکان تبدیل پول نبود. سرمایه دار جواب داد پس روزنامه ات را بگیر. او نگرفت و گفت : برو آقا و بعد خودش رفت در حالیکه برای این بچه گدایی که از صبح تا شب می دود تا ده تایی روزنامه بفروشد یک روزنامه خارجی که 4 تا 5 تومان قیمت دارد خیلی مهم است. سرمایه دار تکان می خورد . پرس و جو می کند که او کیست؟ و کجا است؟ ... و بعد به آمریکا می رود. پس از مدتی از طرف دادگستری مصر نامه ای برای آن کودک آمد حاکی از اینکه چندین ملیارد دلار به او رسیده است.
آن سرمایه دار همه هستی اش را قف او کرده بود و بعد در وصیتش نوشته بود : هنوز هم نسبت به این بچه احساس حقارت می کنم برای اینکه او سخاوتمندتر از من بود چرا که من در برابر کسی که ممنونش بودم این عکس العمل را نشان دادم یعنی من بدهکار بودم و دینم را ادا کردم ولی او مرا اصلا نمی شناخت و نسبت به من هیچی دینی نداشت . پس سخاوت مطلق کرد بنابر این او هنوز هم از من سخاوتمندتر است.
جهت گیری طبقاتی اسلام دکتر علی شریعتی ص 28

هیچ نظری موجود نیست: