۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

هنر ساختن با زمانه

هنر ساختن با زمانه
یکی از اشکالات بسیار مهم ما (بلوچها) ثابت ماندن روی یک موضع است به عبارت دیگر رنگ عوض نکردن . در حالیکه در دنیای امروز هر لحظه رنگ به رنگ شدن بزرگترین امتیاز است. داستان پادشاه و بادمجان را همه می دانند. (پادشاهی پس از خوردن بادمجان از آن خوشش آمد شاعر پادشاه بی درنگ شروع کرد در مدح بادمجان و خوبی آن شعر گفت. چند لحظه بعد وقتی پادشاه سیر شد از بادمجان بدش آمد و شاعر بلافاصله در مذمت و بدی آن شعر سرود..) این یک حسن است اما متاسفانه بلوچهای ما شنیده اند هر موضعی گرفتی یا با هر کس همراه شدی باید تا ابد بر سر حرف خود بمانی چه آن شخص غالب شود یا مغلوب .
مثلا: در اول انقلاب عده ای از طرفداران شاه به برخی از بلوچهای بیسواد فهماندند که شاه برای مردم خیلی زحمت کشیده و شما باید بگویید : جاوید شاه . آنها گفتند جاوید شاه . چند سال گذشت و شاه بطور کلی نابود شد و از بین رفت و آن بلوچهای بیچاره همچنان می گفتند جاوید شاه . و شاید هم اگر کسانی از آنان زنده مانده باشند همچنان حرفشان همان است جاوید شاه.
در حالیکه دیگر مردم فهمیده این چنین نیستند و مرتب نگاه می کنند به تغییر آفتاب . خورشید هر سمتی باشد باید به همان طرف نگاه کرد.
بطور مثال: در انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری ، عده ای از شخصیتهای برجسته و بزرگ را می دیدم که چون فکر می کردند هاشمی برنده انتخابات است بشدت تمام برای ایشان تبلیغات و فعالیت می کردند. دور دوم انتخابات ما (منظور شخصیتهای سیاسی و فرهنگی) و آنها با هم برای هاشمی تلاش کردیم اما وقتی دکتر برنده شد ما سر جای خود ماندیم اما آن تیزهوشان بلافاصله تغییر موضع داده شدند طرفدار سرسخت دکتر و دشمن هاشمی . مرحله بعدی نیز به همین صورت آنان بخوبی عمل کردند طوری که اگر هر طرف غالب می شد آنان از پیروان او بودند.
می گویند : وقتی دوست محمدخان (حاکم دستگیر شده بلوچستان) خواست از تهران فرار کند افسر محافظ خود را کشت و فرار کرد اما چون ماشینش خراب شده بود دستگیرش کردند وقتی پرسیدند چه کسی آن افسر را کشت؟ گفت من . هر کار کردند که نگوید من کشتم تا از مجازات نجات پیدا کند اما او بر حرف خود اصرار داشت و می گفت : تقدیر چنین بود.
آری تقدیر چنین است که ما باید همه جا تو سری بخوریم.

هیچ نظری موجود نیست: