۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

شهادت حضرت علی قسمت آخر

شهادت حضرت علی قسمت آخر
ابن ملجم
حضرت علی را که بشدت زخمی شده بود به خانه منتقل نمودند و ابن ملجم را که دستهایش را بسته بودند به نزد علی آوردند حضرت علی گفت : ای دشمن خدا آیا مگر من به تو نیکی نکرده بودم؟ ابن ملجم جواب داد: بلی نیکی کرده بودی . حضرت علی گفت : پس چه چیزی تو را واداشت اینگونه جنایت بکنی؟ ابن ملجم گفت من شمشیرم را تا چهل صبح تیز می کردم و دعا می کردم که بوسیله آن بدترین خلق خدا کشته شود. حضرت علی گفت بدترین خلق خدا تو هستی و با آن کشته خواهی شد.
سپس وقتی ابن ملجم را بردند حضرت علی فرمود اگر من کشته شدم او را بکشید و اگر زنده ماندم خودم می دانم چه کنم.
روایت شده که ام کلثوم دختر حضرت علی ( همسر حضرت عمر) وقتی به جای ابن ملجم رسید گفت وای بر تو چرا امیر المومنین را زدی؟ ابن ملجم گفت: من امیر المومنین را نزدم پدر تو را زدم . ام کلثوم گفت اون حالش خوب است و چیزی نیست. ابن ملجم گفت پس چرا گریه می کنی ؟ بخدا سوگند من ضربه ای زدم که اگر به همه اهل این شهر تقسیم شود همه می میرند. و بخدا سوگند من شمشیرم را به هزار درهم خریدم و با هزار درهم زهر آلودش کردم.
وقتی معلوم شد حال حضرت علی بد است و آثار شهادت معلوم شد مردم گفتند ای امیر المومنین جانشین تعیین بفرما . حضرت علی گفت من شما را همانگونه که رسول خدا گذاشتند می گذارم اگر خدا با شما باشد خود بخود با بهترین فرد بیعت خواهید کرد. مردم گفتند آیا با حسن بیعت کنیم ؟ حضرت علی فرمود من نه به شما امر می کنم و نه شما را نهی می کنم ( هر طور که دلتان می خواهد بکنید)
حضرت علی رضی الله عنه قبل از ترک دنیا وصیت نامه ای کتبی برای فرزندانش نوشتند که در آن وصیتنامه آنان را به کار های خیر راهنمایی فرموده اند.
یاران ابن ملجم چه کردند؟
برک ابن عبدالله هنگام نماز صبح بر معاویه حمله برد اما محافظین معاویه بسرعت او را گرفتند تنها زخم کوچکی به معاویه خورد . وقتی مرد خارجی را پس از دستگیر نمودن به نزد معاویه آوردند گفت مرا رها کنید یک خوشخبری بزرگ به شما می دهم . حضرت معاویه گفت بگو . خارجی گفت : امروز صبح برادر ما علی را کشت . معاویه گفت از کجا مطمئنی شاید او هم مثل شما ناکام شده . گفت نه او حتما موفق می شود زیرا علی محافظ ندارد. معاویه دستور داد او را بکشند . سپس طبیب آمد و زخم را معاینه کرد و گفت زخم کوچکی است اما زهر آلود است و برای خنثی نمودن زهر دو راه وجود دارد یکی آنکه من آنجا را داغ کنم و بسوزانم دیگر آنکه به شما شربتی بدهم که خوب می شوید ولی دیگر هیچگاه صاحب فرزند نمی شوید. معاویه گفت من طاقت آتش را ندارم همان شربت بهتر است از نظر فرزند یزید و عبدالله برایم کافی هستند.
عمرو بن بکر که برای کشتن عمرو بن عاص به مصر رفته بود . سحرگاه هیفدهم رمضان خود را آماده کرد.
آن شب اتفاقی افتاد و عمرو بن عاص مریض شد لذا به رئیس پلیس خود که خارجه نام داشت دستور داد برود و نماز صبح را با مردم بخواند وقتی خارجه شروع به نماز کرد مرد خارجی بر وی حمله کرد و او را به قتل رسانید وقتی او را دستگیر کردند و به نزد عمرو بن عاص آوردند از وی سوال کردند چه خصومتی با خارجه داشتی که او را کشتی ؟ او جواب داد من خارجه را نمی شناسم من عمرو بن عاص را کشتم.
وقتی مرد خارجی متوجه شد که عمرو بن عاص نمرده و کسی دیگر کشته شده گفت : اردت عمرا و ارادالله خارجه . ( من خواستم عمرو را بکشم و خدا خواست خارجه کشته شود) و این به صورت ضرب المثل در آمد که تا امروز در زبان عربی استعمال می شود.
سر انجام ابن ملجم
وقتی حضرت علی شهید شد ابن ملجم را به نزد حضرت حسن آوردند ابن ملجم گفت : من یک پیشنهادی دارم . حضرت حسن فرمود آن پیشنهاد چیست؟ گفت میدانی من در کنار خانه کعبه در حطیم با خداوند عهد نموده ام که علی و معاویه را بکشم یا اینکه در کنار آنان کشته شوم. اگر تو مرا رها کنی به سوی معاویه می روم او را حتما می کشم و اگر نکشتم و کشته نشدم با خداوند عهد می کنم که خودم برگردم و دستم را در دستت بگزارم . حضرت حسن گفت خیر تو را رها نمی کنیم تا به جهنم بروی .
می گویند عبدالله بن جعفر و دیگران برای شفای دلشان ابن ملجم را شکنجه دادند چشمهایش را با سیخ داغ کور کردند دستهایش را قطع کردند اما او هیچ فریادی نمی کرد بلکه مرتبا زبانش مشغول خواندن قرآن بود وقتی خواستند زبانش را ببرند بشدت مضطرب و ناراحت شد از او پرسیدند چه شده که هنگام زبان به جزع و فرع افتادی ؟ گفت می ترسم لحظه ای از عمرم بدون ذکر خدا سپری شود (؟؟)
محل دفن حضرت علی
وقتی حضرت علی از دنیا رحلت نمود حضرت حسن و حسین و ابن حنفیه و عده ای از افراد و خویشاوندان نزدیکشان بر وی جنازه خواندند و در یک گوشه ای از دارالعماره کوفه دفنش نموده و قبر را صاف کردند تا کسی نداند کجا دفن شده اند ( از ترس خوارج و دشمنان دیگر) و همین امر باعث رواج افسانه های بی پایه فراوانی شد مثلا گفته اند جنازه حضرت علی روی شتر بود و شتر گم شد و در فلان سر زمین جنازه دفن شد تا جاییکه افغانها گفتند در شهر مزار شریف ...
از جعفر بن محمد الصادق روایت شده که فرمود: بر علی شبانه جنازه خواندند و در کوفه دفن شد و قبر را مخفی نمودند.
خوارج چه کسانی بودند؟ "افراطیون طرفدار علی علیه السلام جنگ نهروان را بوجود آوردند و پس از آن حضرت به دست یکی از بازماندگان همین جنگ نهروان به شهادت رسید." نهج البلاغه مصطفی زمانی ج 1ص 58
ابن ملجم که بود؟
" امام علیه السلام بارها به ابن ملجم می گفت تو قاتل من هستی و ابن ملجم هم می گفت مرا به قتل برسان و دیگران هم می گفتند وی را به قتل برساند اما حضرت می فرمود کسی که عملی انجام نداده نباید مجازات شود.
ابن ملجم از کسانی بود که در راه امام علیه السلام فداکاری می کرد و بارها حضرت را به خانه اش دعوت می کرد و از حضرت پذیرایی می نمود و سر انجام حضرت را به قتل رسانید."
نهج البلاغه مصطفی زمانی ج 1 صفحه 297

هیچ نظری موجود نیست: