۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

جمهوریت

جمهوریت (؟؟!!)
اول انقلاب حال خاصی داشت همه مردم سیاسی و سیاست مدار شده بودند یا فکر می کردند سیاست مدار شده اند. ما شدیدا طرفدار جمهوری بودیم و بیشتر وقتها با مردم خودمان بحث و مجادله داشتیم بعضی از پیرمردان ( به اصطلاح آنوقت ما بیسواد) حرفهای عجیبی می زدند.
می گفتند : شما بچه هستید و نمی دانید جمهوریت فقر و بدبختی می آورد. می پرسیدیم چطور؟ می گفتند : در صورتی که مدیریت کشوری برای همیشه ثابت باشد ممکن است تا یک مدتی دزدی کنند اما بالاخره سیر می شوند و آنگاه برای ملت خرج می کنند و علاوه بر آن چون احساس مالکیت می کنند سعی می کنند برای آبادانی و بهتر شدن کشور از جیب خود خرج کنند . اما در نظام جمهوریت یک گروه می آیند و چون می دانند فقط چهار سال این فرصت طلایی در دستشان است و یا حد اکثر هشت سال . بنا بر این سعی می کنند از این فرصت خدادادی برای آینده خود و فرزندان معصوم خویش حد اکثر استفاده را بنمایند. تا هر جایی که دستشان برسد به نفع محرومان (یعنی خودشان) اینور و آنور بر می دارند. بعد از چهار یا هشت سال دوباره روز از نو . . یک گروه گرسنه جدید می آیند و ...
ما بشدت به آنان مسخره می کردیم و به آنان می گفتیم شما سواد ندارید و نمی فهمید.
اکنون بعد از سی سال که همه آن پیران دانا از دنیا رفته اند بی اختیار به یاد حرفهای آنان می افتم . نمی دانم کدام درست است .

هیچ نظری موجود نیست: