۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

حب دنیا

حب دنیا
حضرت عیسی می خواست جایی برود مردی آمد و گفت می خواهم شما را همراهی کنم. حضرت عیسی قبول کرد آن دو راه افتادند سه عدد نان به عنوان توشه راه همراهشان بود . آمدند تا به کناره آبی رسیدند نشستند و با هم دو قرص نان را خوردند یک قرص نان باقی ماند حضرت عیسی به کناره آب رفت تا آب بنوشد. وقتی برگشت دید هیچ نانی نمانده پرسید نان سوم چی شد؟ همراهش گفت نمی دانم.
راه افتاده و با هم رفتند تا جایی که دوباره گرسنه شدند در همین موقع آهویی دیدند که دو بره داشت حضرت عیسی صدا زد یکی از بره های آهو به نزد آنان آمد حضرت عیسی گرفت و ذبحش نمود و کباب کردند و خوردند بعد از خوردن گوشتها حضرت عیسی به استخوانها گفت : قم باذن الله . بچه آهو دوباره زنده شد و به نزد مادر خود بازگشت. حضرت عیسی رو کرد به مرد همراهش و گفت به نام آن کسی که چنین معجزه ای به تو نشان داد بگو نان سوم چی شد؟ گفت نمی دانم.
رفتند تا به رودخانه ای رسیدند حضرت عیسی دستش را گرفت و روی آب راه رفتند وقتی از آب عبور کردند ، حضرت عیسی گفت تو را به نام همانکسی که چنین معجزه ای به تو نشان داد، بگو نان سوم چی شد؟ گفت نمی دانم. رفتند تا به یک بیابانی رسیدند. حضرت عیسی مقداری ریگ جمع کرد و گفت : به اذن خدا طلا شوید. ریگها طلا شدند حضرت عیسی آنها را به سه قسمت تقسیم نمود سپس به مرد گفت : یک قسمت مال تو یک قسمت مال من یک قسمت مال کسی که نان سوم را خورده است. مرد فورا گفت آن نان را من خوردم .
حضرت عیسی گفت : همه مال تو .
حضرت عیسی آن مرد را با طلاها ول کرد و به راهش رفت. مدتی نگذشته بود که دو مرد دیگر رسیدند وقتی این مرد را با طلاها دیدند خواستند او را بکشند و طلاها را تصاحب کنند مرد گفت این طلاها بین ما تقسیم شوند بهتر است از کشتن من . هر یکی یک سهم.
آنان قبول کردند مدتی نگذشته بود که احساس گرسنگی کردند لذا یکی را مامور نمودند برود از شهر برایشان غذا بیاورد.
وقتی آن مرد رفت این دو نفر باقی مانده گفتند چرا ما او را با خود شریک کنیم؟ وقتی او برگشت او را بکشیم و همه طلاها را تصاحب کنیم . آز طرف دیگر آن کسی که رفته بود با خود فکر کرد و گفت چه اشکال دارد همه طلاها مال من باشد؟ لذا او غذا خرید و درون آنها زهر ریخت و آورد وقتی اینجا رسید این دو نفر بلند شدند و او را کشتند سپس نشستند و غذا خوردند و بعد از چند لحظه هر دو مردند و طلاها همچنان بدون صاحب ماندند. حضرت عیسی به همراه یارانش از آنجا عبور نمودند که آن صحنه را دیدند. حضرت عیسی خطاب به یارانش فرمود: این دنیا است از آن دوری بجویید.
احیای علوم دین غزالی صفحه 288 جلد 3

هیچ نظری موجود نیست: