۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

سالگرد زلزله مخوف بم

سالگرد زلزله مخوف بم


شش سال پیش (۵ دیماه ۸۲) در سحرگاه روز جمعه شهر بم بشدت به لرزه افتاد مردم شهر که در خواب بودند ناگهان خود را زیر آوار ساختمانهای خود یافتند.
طی چند ثانیه تمام شهر نابود شد و چند هزار نفر کشته شدند. تمامی مسئولین شهر از مامور و پلیس راه گرفته تا دیگر مسئولین همه نابود شده بودند.
روز جمعه مولانا در نماز جمعه اعلام کرد در بم زلزله شده اما خبر دقیقی هنوز نرسیده لذا بعد از نماز جمعه مولانا تعدادی از علما مثل مولانا احمد و مولانا نعمت الله (رح) و... را دستور دادند بروند و از نزدیک ما وقع را ببینند. بنده نیز همراه آن گروه بودم . جمعا پنج ماشین داشتیم. بین راه ماشینهایی را می دیدیم که اجساد حمل می کردند مقداری تعجب کرده بودیم چون هر چه به منطقه نزدیکتر می شدیم اثری از زلزله دیده نمی شد. رفتیم تا به شهر فهرج چند کیلومتری بم رسیدیم . فهرج تقریبا سالم بود و اثر چندانی از زلزله دیده نمی شد. اما از هر کس می پرسیدیم از بم چه خبر ؟ می گفت: بمی وجود ندارد. تعجب ما بیشتر می شد. تلفنها کار نمی کردند. در فهرج ما همراهان خودمان را گم کردیم طوری که سه گروه شده بودیم مولانا نعمت الله با دو ماشین به یک جهت رفته بودند مولانا احمد با دو ماشین به سمت دیگر رفته بودند و ما با یک ماشین (تویوتا دوکابین ) از آنان جدا افتادیم . ما تنهایی به طرف بم رفتیم شب شده بود در تمام قبرستانها مردم مشغول دفن اجساد بودند در شهر مقداری گشتیم صحنه هایی دیدم که بسیار مخوف و عجیب بودند اجساد همه جا افتاده بودند.





دوباره به فهرج برگشتیم کنار یک مسجد داخل ماشین خوابیدیم با وجودی که با خود پتو آورده بودیم اما سرما چنان شدید بود که نمی توانستیم بخوابیم بعدها گفتند آن شب برودت هوا به نه درجه زیر صفر رسیده .
صبح روز بعد مجددا به بم رفتیم. صحنه های بسیار غم انگیزی دیدیم تمامی خانه ها فرو ریخته بودند و ساکنانشان هنوز زیر آوار بودند حیوانات اهلی شان مثل مرغ ، بوقلمون و گوسفندان سرگردان در حیاط خانه ویرانه شان می گشتند.
چند لحظه ای تلفنها درست شدند مولانا و دیگر علمایی که کنارشان بودند زنگ زدند و گفتند ما تلفن را روی آیفن گذاشته ایم شما هر چه می بینید برای ما بیان کنید.
من آن صحنه ها را که جلوی چشمم بودند برایشان بیان نمودم گفتم تابلوهای ساختمانها مغازه ها و ادارات دولتی هستند ولی خودشان فرو افتاده اند. هنوز ساکنان زیر آوار هستند و در برخی نقاط افرادی برای بیروان آوردن بستگانشان تلاش می کنند.
مولانا پرسیدند : چه کمکهایی لازم است ؟ گفتم آنطور که من می بینم زنده ای نمانده که کمکی لازم باشد چیزهایی که لازم هستند : بیل کلنگ و کفن برای دفن اجساد لازم است.
بسیار ناراحت و متاسف شدم که چرا همراه خودم دوربینی نیاورده ام .
زلزله بم عجیب ترین زلزله بود که من دیدم زیرا آن زلزله مخوف فقط داخل شهر اتفاق افتاده بود و پنج کیلومتر دورتر یعنی اطراف شهر چندان اتفاقی نیافتاده بود.
متاسفانه مردم باقی مانده بم و اطرافش هرگز عبرت نگرفتند . طبق گفته برخی از دوستان قبل از زلزله جمعیت شهر بم به نود هزار نفر می رسید بیش از چهل هزار نفر کشته شدند و یک یا دو سال بعد جمعیت بم به دویست هزار نفر ! رسید.

























هیچ نظری موجود نیست: