۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

ام کلثوم دختر حضرت علی

ام کلثوم دختر حضرت علی
ام کلثوم دختر حضرت علی همسر حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بود.
چند قطعه از تاریخ در مورد ایشان
1- پادشاه روم وقتی قدرت مسلمانان را دید و وقتی فهمید زبان تهدید نتیجه نمی دهد سعی نمود با گفتگو و نرمش به مسلمانان نزدیک شود. در همین دوران که بین پادشاه روم و حضرت عمر نامه رد و بدل می شد ام کلثوم بدون اطلاع حضرت عمر مقداری خوشبویی و وسایل زنانه دیگر که در اختیار داشت برای ملکه روم فرستاد.
وقتی نامه رسان مسلمان این هدایا را به همسر پادشاه روم تحویل داد آنها خیلی خوشحال شدند ملکه روم زنان روسا را جمع کرد و گفت : این هدیه همسر پادشاه عرب و دختر پیغمبرشان است که برای من فرستاده . من در مقابل این هدایا هدیه های گرانبهایی برای وی می فرستم.
همسر پادشاه روم هدایای زیادی برای ام کلثوم فرستاد که در میان آنها یک گردنبندی بسیار گرانبها و فاخر بود.
وقتی نامه رسان این هدایا را به نزد حضرت عمر آورد حضرت عمر از پذیرفتن آنها خود داری نموده دستور داد آنها را نگهدارد تا او با مردم مشوره کند.
بعد از نماز وقتی مردم جمع شدند حضرت عمر فرمود : ای مردم به من مشوره بدهید که ام کلثوم هدایایی فرستاده و همسر پادشاه روم در مقابل برای او هدیه فرستاده با این هدایا چه کنیم؟ مردم نظرشان مختلف بود برخی می گفتند این هدایا حق ام کلثوم است و هدیه از جانب همسر پادشاه روم برای شما هیچ مشکلی در تصمیم گیری بر علیه آنان ایجاد نخواهد کرد.
بالاخره حضرت عمر گفت : اما نامه رسان متعلق به مسلمین بوده و همینطور این قدرت مسلمانان بوده که عظمت ام کلثوم را در دل ملکه روم جای داده بنا بر این این هدایا متعلق به همه مسلمانان هستند.
به این صورت هدایا را به بیت المال دادند و به ام کلثوم مقداری به اندازه خرجی که کرده بود دادند.
تاريخ طبري ج 2 ص 610
2- زمانی که حضرت علی در هنگام نماز صبح ضربت خوردند و سپس به شهادت رسیدند ام کلثوم می گفت : جعلت أم كلثوم بنت على تقول مالى ولصلاة الغداة قتل زوجى عمر أمير المؤمنين صلاة الغداة وقتل أبى أمير المؤمنين صلاة الغداة .
چه شده مرا با نماز صبح ؟ همسرم عمر امیر المومنین در نماز صبح کشته شد و پدرم امیر المومنین نیز در نماز صبح کشته شد.
البدايه والنهايه ج 8 ص 13
3- مدیریت حضرت معاویه
زید فرزند حضرت عمر و ام کلثوم روزی در مجلس حضرت معاویه حضور داشت یکی از فرماندهان حکومت به نام بسر بن أبي أرطاة در مورد حضرت علی حرف بدی گفت . زید عصایی برداشت و محکم کوبید به سرش . سر بسر بشدت زخمی شد . حضرت معاویه آنان را از هم جدا نموده به زید گفت : به بزرگی از بزرگان قریش و سرور اهل شام قصد نمودی و وی را زدی؟
سپس به بسر گفت: : تشتم علياً وهو جده وابن الفاروق على رؤوس الناس! أترى أن يصبر على ذلك؟ به حضرت علی جلوی مردم بد می گویی در حالیکه او جد فرزند فاروق است فکر کرد ی او تحمل می کند و عکس العمل نشان نمی دهد؟
به این صورت معاویه توانست دل هر دو را راضی کند.
الكامل في التاريخ ج 2 ص 150

هیچ نظری موجود نیست: